امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان ـ سیدعلی حمیده کیش :
مقدمه:
در دنیای امروز، نبرد قدرت دیگر فقط در میدانهای نظامی یا اقتصادی رخ نمیدهد؛ بلکه به عرصهی ذهنها، تصمیمها و باورها کشیده شده است. کشورهای غربی، بهویژه سرویسهای اطلاعاتی آنها، سالهاست راهبرد تازهای را دنبال میکنند: نفوذ تدریجی به ساختارهای فکری و تصمیمساز کشورها. ایران نیز بهعنوان کشوری مستقل و اثرگذار در معادلات جهانی، همواره در کانون توجه این سیاستها قرار دارد. فشارهای اقتصادی و تحریمهای گسترده، تنها یک بُعد از این تقابلهستند؛ بُعد دیگر، نفوذ نرم و پنهان در لایههای فکری، رسانهای و مدیریتی است.
نفوذ تدریجی؛ چهره جدید فشار غرب:
برخلاف گذشته که تغییر نظامها با جنگ یا کودتا دنبال میشد، امروز هدف غرب تغییر تدریجی از درون است. نفوذ از مسیرهای بهظاهر عادی صورت میگیرد، از همکاریهای علمی و فرهنگی گرفته تا پروژههای اقتصادی و رسانهای. لذا در این شرایط بهمرور، شبکهای از افراد تأثیرپذیر یا همسو شکل میگیرد که بدون آنکه الزاماً خائن باشند، در تصمیمسازیها به نفع منافع بیگانگان عمل میکنند. لذا هرچه اختلافهای داخلی و شکافهای سیاسی در جامعه بیشتر باشد، مسیر نفوذ آسانتر میشود. دشمن در چنین شرایطی نیازی به حمله ندارد؛ فقط باید صبر کند تا جامعه خودش دچار فرسایش و چنددستگی شود.
تجربه ایران؛ نفوذ با چهره آشنا:
پروندههای امنیتی سالهای اخیر نشان دادهاند که نفوذ همیشه از بیرون مرزها آغاز نمیشود. افرادی در درون ساختار تصمیمسازی، با ظاهر قابل اعتماد، اما ارتباطات پنهان، گاهی اطلاعات حساس کشور را در اختیار بیگانگان قرار میدهند. پروندههایی مانند علیرضا اکبری نمونهای از این پدیدها هستند؛ چهرههایی که سالها در مناصب حساس حضور داشتند و اطلاعات مهم را به سرویسهای غربی منتقل کردند. این پروندهها هشدار میدهند که نفوذ، لزوماً جاسوس با کت و عینک دودی نیست؛ بلکه ممکن است چهرهای آشنا و حتی مورد اعتماد باشد.
جریانهای داخلی؛ ناخواسته در مسیر دشمن:
در کنار نفوذ مستقیم، گاهی جریانهای سیاسی و رسانهای داخلی نیز، آگاهانه یا ناآگاهانه، مسیر نفوذ را هموار میکنند. یک جریان، با خوشبینی افراطی به غرب و نادیده گرفتن سابقهی سلطهطلبی آن، راه وابستگی را باز میکند. جریان دیگر، با تندروی و رفتارهای افراطی، فضای جامعه را دو قطبی کرده و تصویر ایران را در عرصه بینالمللی تخریب میکند. در نتیجه، هر دو با وجود تفاوت در ظاهر و شعار، بهگونهای در جهت اهداف دشمن حرکت میکنند، یکی با اعتماد بیجا، دیگری با انشقاقافکنی.
راه مقابله؛ عقلانیت، هوشیاری و وحدت:
مقابله با نفوذ، تنها وظیفهی دستگاههای امنیتی نیست؛ بلکه مسئولیت ملی همهی اقشار جامعه است. باید میان احتیاط و افراط، تعادلی هوشمندانه برقرار کرد. از یکسو، تقویت نظارت و راستیآزمایی در مناصب حساس ضروری است؛ از سوی دیگر، برخوردهای سیاسی و جناحی با مسئلهی نفوذ، خود نوعی ضربه به امنیت ملی است.در کنار این، ارتقای سواد رسانهای و شناخت روشهای جنگ شناختی دشمن، مهمترین ابزار برای مصونسازی نسل جوان و نخبگان است. سیاست خارجی نیز باید بر پایهی تعامل هوشمندانه، نه وابستگی یا انزوا بنا شود. ایرانِ مقتدر، کشوری است که با حفظ استقلال خود، با جهان تعامل دارد، نه تقابل یا تسلیم.
جمعبندی:
نفوذ امروز، جنگی بیصداست؛ نبردی در میدان اندیشه و تصمیم. چرا که دشمن در پیِ آن است که ما را از درون تضعیف کند، نه از بیرون. تجربهی ایران نشان داده است که سه عنصرهوشیاری اطلاعاتی، انسجام داخلی و سیاست خارجی متوازن سپر اصلی در برابر این تهدیدهستند. پس مقابله با نفوذ، یعنی حفظ عقلانیت و وحدت ملی؛ سرمایهای که اگر آن را پاس بداریم، هیچ قدرتی نمیتواند آیندهی ایران را رقم بزند جز خود مردم ایران. والسلام